دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی:
حمایت اصلاحطلبان از اصولگرایان معتدل استثنا و غلط بود
چهارشنبه 30 مرداد 1398 - 5:08:31 PM
|
|
پیام ویژه- در شرایطی که دولت حسن روحانی در سالهای پایانی خود قرار دارد چهرههای برجسته جریان اصلاحات به آسیبشناسی این جریان و استراتژیهای در پیش گرفته پرداختهاند. اغلب این چهرهها نیز به ضرورت تغییر رویکرد و دگردیسی در این جریان اتفاقنظر دارند. با این وجود برخی چالشهای درونی مانند ضعفهای تشکیلاتی و موانع بیرونی مانند برخی فشارها اجازه نمیدهد اهداف جریان اصلاحات در این زمینه تحقق پیدا کند. جریان اصلاحات سالهاست گرفتار موانع بیرونی است؛ موانعی که سببشده این جریان در حال درجازدن باشد. این در حالی است که از جریانی گفتمانساز و تفکرساز مانند جریان اصلاحطلبی این انتظار وجود داشته که از راههای دیگری از این موانع بیرونی عبور کند. به همین دلیل و برای آسیبشناسی وضعیت کنونی جریان اصلاحات و چالشها و فرصتهای پیشروی جریان اصلاحات «آرمان ملی» با آقای محمد سلامتی وزیر کشاورزی در دولتهای شهید رجایی، مهدویکنی و دولت دفاع مقدس و دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
چرا جریان اصلاحات قدرت بازتولید خود را از دست داده و از نظر گفتمانی و تئوریک با چالش مواجه شده است؟ مهمترین ضعفهای کنونی جریان اصلاحات چیست؟
چالشهای درونی تنها مختص به جریان اصلاحات نیست و در شرایط کنونی اصولگرایان نیز با چالشهای جدی مواجه هستند. مهمترین مشکل اصلاحطلبان عدم انسجام تشکیلاتی است. آرزوی ما همواره این بوده که تشکیلاتی به وجود بیاید که از یک طرف مشکلات جامعه را حل کند و برای آن برنامهریزی کند و از سوی دیگر بتواند با احزاب دیگر کشورهای جهان رقابت داشته باشد، که متاسفانه آنگونه که باید عملی نشده است. این مقوله را در جریان اصلاحات نیز میتوان دید و جریان اصلاحات فاقد یک حزب فراگیر قدرتمند است که بتواند در مناسبات سیاسی تاثیرگذار باشد. از سوی دیگر جریان اصلاحات در سالهای اخیر با توجه به عملکرد دولت، مجلس و شورای شهر تهران تضعیف شده است. گاهی این جنبه خاص به ناكارآمدی اصلاحطلبی تعبیر میگردد. به همین دلیل با کاهش وجهه خود در بین افکار عمومی جامعه مواجه شده است. با این وجود نباید از این نکته غافل شد که انتظاری که از جریان اصلاحات وجود دارد از واقعیتهای سیاسی فاصله دارد. بهعنوان مثال اگر دولت در برخی زمینهها دارای مدیریت ضعیفی است در نهایت بهنام اصلاحطلبان نوشته میشود. اصلاحطلبان ناگزیر بودند در انتخابات ریاستجمهوری از آقای روحانی حمایت کنند، این در حالی است که آقای روحانی اصلاحطلب نیست. به همین دلیل نیز اگر ضعفی در دولت وجود دارد نباید بهنام اصلاحطلبان نوشته شود. برای جامعه کار اجرایی بیشتر از امور قانونگذاری ملموس است. در شرایط کنونی دغدغه اصلی مردم بیکاری، تورم و مشکلات معیشتی است که بیشتربه دولت ارتباط پیدا میکند. هنگامی که مردم مشاهده میکنند دولت در این زمینه اقدامات مناسبی انجام نداده در مرحله نخست به دولت و در مرحله دوم به اصلاحطلبان بهعنوان جریان حامی دولت بدبین میشوند. این وضعیت در مجلس نیز وجود داشته و در حالی که حدود 105نفر از نمایندگان مجلس اصلاحطلب هستند اما این عده از عملکرد قابلقبولی در مجلس برخوردار نبودهاند. البته رویکرد نهادهای نظارتی در عدم تائید صلاحیت نیروهای کارآمد اصلاحطلب در انتخابات سال94 نیز در ضعف عملکرد اصلاحطلبان در مجلس نقش داشته است. انتظار مردم از اصلاحطلبان در شورای شهر تهران نیز برآورده نشد. هنگامی که اصلاحطلبان وارد شورای شهر شدند انتظار میرفت تحرک و جدیت بیشتری برای حل معضلات شهر تهران از خود نشان دهند که در واقعیت این اتفاق رخ نداد. مجموعه این عوامل دستبهدست هم داده تا درک صحیحی از نقش اصلاحطلبان در چشمانداز آینده کشور وجود نداشته باشد.
چرا آرمانهای جریان اصلاحات مانند قانونگرایی و تقویت احزاب تحتالشعاع چالشهای اقتصادی کشور قرار گرفته است؟ آیا گفتمان اصلاحات توانایی خود را برای حرکت در مسیر آرمانهای اصلی خود از دست داده است؟
اگر کار دست اصلاحطلبان بود و بهدرستی انجام نمیشد این اشکال به جریان اصلاحات وارد بود. این در حالی است که تلاش برای تحقق این دغدغهها در اختیار دولت قرار داشته و دولت باید در این زمینه تلاش میکرده است. در طول سالهای گذشته اصلاحطلبان بارها این نکات را به دولت متذکر شدهاند که آزادیهای مدنی و سیاسی باید افزایش پیدا کند و از سوی دیگر مشکلات معیشتی مردم نیز باید مرتفع شود تا مردم نسبت به جریان حامی دولت بیاعتماد نشوند. شعارهای اصلاحطلبی تغییر نکرده است. با این وجود به دلیل اینکه کار اجرایی در اختیار اصلاحطلبان قرار ندارد این شعارها جنبه اجرایی پیدا نمیکند. البته دولت كموبیش دراین زمینهها تلاش كرده است، اما نه درحد انتظاراصلاحطلبان وطرفداران آنها. مجلس هم برای جریان اصلاحات یک فرصت بوده که اصلاحطلبانی که در مجلس حضور داشتهاند موفق نشدهاند عملکرد قابلقبولی از خود برجای بگذارند. 105نماینده در مجلس تعداد کمی نیست و اصلاحطلبان با همین تعداد نماینده نیز میتوانستند به دنبال تصویب قوانینی بروند که مورد مطالبه مردم بود. از سوی دیگر با همین تعداد نماینده نیز میشد نظارت بیشتری بر عملکرد اجرایی دولت داشت و زمینههای تلاش دولت را فراهم کرد. ضعف عملکرد اصلاحطلبان در دولت و مجلس بهمعنای فراموشی آرمانها و اهداف جریان اصلاحات نیست. آرمانها و اهداف همچنان بر سر جای خود باقی است و دارای اهمیت است. اصلاحطلبان در شرایطی مستحق زیر سوال قرارگرفتن و بازخواست هستند که دولت در اختیار آنها قرار داشته باشد، اما دولت فعلی که مسئول اجرای مطالبات مردم است در اختیار آنها قرار ندارد. فراموش نکنیم که ملاک قضاوت مردم تغییر ملموس کیفیت زندگی آنهاست. مردم در صورتی که مشاهده کنند یک دولت یا جریان سیاسی وضعیت زندگی آنها را بهتر کرده است از آن حمایت میکنند. این در حالی است که این اتفاق رخ نداده و امروز مردم با مشکلات متعدد معیشتی زندگی میکنند.
آیا جریان اصلاحات دچار جبر نخبهگرایی شده بهشکلی که نخبگان این جریان اجازه دگردیسی و ورود نیروهای جدید و تازهنفس به این جریان را نمیدهند؟
هر جریان سیاسی باید تلاش کند رویکرد خود را با توجه به تغییر نسلهای جدید تغییر دهد. اگر این اتفاق رخ ندهد جریانهای سیاسی با چالشهای درونی مواجه خواهند شد. در شرایط کنونی در جریان اصولگرایی سه طیف اصولگرایان سنتی، اصولگرایان معتدل و تندروها حضور دارند. بین این سه طیف نیز شکافهای جدی وجود دارد. دلیل این مساله این است که تغییرات جامعه و دغدغههای نسل جدید سببشده که برخی از طیفهای جریان اصولگرایی بهدنبال انطباق رویکرد خود با دغدغههای نسل جدید باشند و همین تغییرات سبب فاصلهگرفتن از بقیه طیفها شده است. با این وجود این وضعیت در جریان اصلاحات وجود نداشته و اصلاحطلبان از ابتدا دیدگاههایی را مطرح میکردند که همواره مورد نیاز جامعه و نسل جدید بوده است. در دولت اصلاحات شعارهایی از سوی اصلاحطلبان در سطح جامعه مطرح شد که این دیدگاهها با نیازهای طبقه متوسط جامعه همخوانی داشت. نکته دارای اهمیت این است که نیازها و دغدغههای طبقه متوسط از آن زمان تاکنون تغییر نکرده است. این در حالی است که گستره طبقه متوسط از نظر کمی افزایش پیدا کرده است. دغدغه طبقه متوسط در دولت اصلاحات توسعه سیاسی، تحزب و گشایشهای فرهنگی بود که تا به امروز نیز ادامه داشته است. در نتیجه جریان اصلاحات نیاز به تغییر ماهیت ندارد. بهعنوان مثال حساسیت جریان اصلاحات نسبت به مساله آزادی از گذشته تاکنون هیچ تغییری نکرده و همچنان یکی از آرمانهای اصلی جریان اصلاحات است. ریشه مشکلات را باید در بیرون از جریان اصلاحات جستوجو کرد. امروز مردم با مشکلات معیشتی مواجه هستند و به همین دلیل مسائلی مانند آزادیهای سیاسی و تحزب برای آنها در اولویتهای بعدی قرار گرفته است. در نتیجه مسائل اقتصادی جامعه دغدغههای دیگر اصلاحطلبان را تحتالشعاع خود قرار داده است. در چنین شرایطی برخی اقشار جامعه مطالبات کاذبی را مطرح میکنند که سبب سردرگمی در تصمیمگیری جریانهای سیاسی میشود. مطالبات طبقه متوسط هیچ تغییری نسبت به گذشته پیدا نکرده اما افزایش کمی این طبقه باعث شده نیازهای این طبقه بیشتر در سطح جامعه مطرح شود. این نیازها نیز نیازهای جدیدی نیست، بلکه در گذشته نیز وجود داشته است. این مساله گفتمان اصولگرایی را نیز تحتتاثیر قرار داده است. به همین دلیل نیز برخی طیفهای جریانهای سیاسی بهتازگی در شعارهای خود آزادیهای سیاسی را نیز مطرح میکنند. این در حالی است که طیفهای سنتیتر این جریان دارای چنین دغدغههایی نیستند. دغدغههایی که امروز برخی از طیفهای معتدل اصولگرا در جامعه مطرح میکنند دغدغههایی است که اصلاحطلبان از گذشته تاکنون مطرح کردهاند. در شرایط کنونی اصلاحطلبان از یکسو تحتتاثیر مشکلات جامعه قرار گرفتهاند و از سوی دیگر با انفعال تشکیلاتی مواجه هستند. در چنین شرایطی برخی عنوان میکنند جریان اصلاحات به آرمانها و شعارهای جدیدی نیاز دارد. این در حالی است که دغدغهها همچنان همان دغدغههای گذشته است اما جریان اصلاحات نیاز به انسجام و مدیریت قویتری نسبت به گذشته پیدا کرده است تا از انفعال جلو گیری كند.
اگر دغدغهها و شعارهای جریان اصلاحات تغییر نکرده، پس چرا به نتیجه نرسیده است؟
ریشه این عدم موفقیت در بیرون از جریان اصلاحات است؛ بهعنوان مثال جریان اصلاحات بهدنبال تاثیرگذاری در رویکرد تصمیمگیری مجلس است. با این وجود برخی نخبگان جریان اصلاحات تائید صلاحیت نمیشوند. این وضعیت درباره فعالیتهای حزبی اصلاحطلبان نیز وجود داشته است که بعضا با موانع و فشارهای بیرونی مواجه شدهاند. این مساله درباره گفتمانسازی و طرح تئوریهای جدید فکری در سطح جامعه نیز وجود داشته که بنا به دلایلی با برخی فشارهای بیرونی نتوانسته به نتیجه مطلوب برسد. واقعیت این است که اهرمهای اصلی قدرت در اختیار اصلاحطلبان نیست که بهواسطه این اهرمها بتوانند اهداف و آرمانهای خود راتحقق ببخشند. به همین دلیل نیز ناچار هستند همین وضعیت را بپذیرند و گامبهگام به جلو حرکت کنند.
جریان اصلاحات همواره بهعنوان یک جریان گفتمانساز و جریانساز در جامعه مطرح بوده است. چرا از سال76 تاکنون که موانع بیرونی برای اصلاحطلبان مشهود بوده راه چارهای برای عبور از این موانع و بازتولید گفتمان از راههای دیگر اندیشیده نشده است؟
این اتفاق رخ داده است. جریان اصلاحات همواره با مردم در ارتباط بوده و مسائل و موانع را برای آنها توضیح داده است. سخنگفتن با مردم نیز نتیجهبخش بوده است. اگر اصلاحطلبان با مردم سخن نمیگفتند در سالهای 92، 94 و 96 مورد حمایت مردم قرار نمیگرفتند. اصلاحطلبان با توجه به ظرفیتها و محدودیتهایی که با آن مواجه بودهاند عمل کردهاند. این در حالی است که نباید از ظرفیتها و امکانات رقیب سیاسی نیز غافل شد. اثرگذاری جریان اصلاحات در آینده نیز وجود خواهد داشت. هنگامی که دغدغههای بدنه جامعه با دغدغههای جریان اصلاحات همخوانی داشته باشد هیچگاه مردم از گروههای تندرو یا اصولگراهای بیبرنامه حمایت نخواهند کرد. در نتیجه اصلاحطلبی همچنان برای مردم بهعنوان یک راهحل مطرح است.
تکیه بیش از اندازه جریان اصلاحات روی طبقه متوسط در حالی که اصولگرایان همواره با شعارهای پوپولیستی طبقه ضعیف جامعه را تحریک میکنند سبب فاصله جریان اصلاحات از دغدغههای عموم جامعه بهخصوص طبقه ضعیف جامعه نشده است؟
این هشداری است که باید آن را جدی گرفت. اصلاحطلبان همواره در نقش سخنگوی طبقه متوسط فعالیت میکردند. این در حالی است که طبقه متوسط اکثریت مطلق جامعه ایران را تشکیل نمیدهد. به همین دلیل جریان اصلاحات باید خود رابه دغدغههای طبقه ضعیف جامعه نزدیک کند و مطالبات آنها را نیز نمایندگی کند. این ضعفی است که در گذشته در رویکرد جریان اصلاحات وجود داشته است. اگر طبقه متوسط جامعه در حدود 50درصد جامعه را تشکیل دهد طبقه ضعیف در حدود30درصد جامعه را تشکیل خواهد داد. این در حالی است که با توجه به مشکلات معیشتی امروز جامعه گستره طبقه ضعیف روزبهروز در حال افزایش است. به همین دلیل اگر اصلاحطلبان قصد دارند وجهه بهتری در بین مردم داشته باشند باید خود رابه دغدغههای طبقه ضعیف جامعه نزدیکتر کنند. معمولا روشنفکران جریان اصلاحات به این مساله بیتوجه بودهاند. در اغلب موارد نیز دیدگاههای روشنفکران در تصمیمگیریهای جریان اصلاحات محوریت داشته است. به صورت طبیعی طبقه متوسط مواضع روشنفکران را تقویت میکند. روشنفکران نیز اغلب خود را سخنگوی طبقه متوسط قلمداد میکنند. روشنفکری نیز دارای طیف وسیعی است. برخی از روشنفکران تنها تئوریپردازی میکنند و از دغدغههای بدنه جامعه غافل هستند. این در حالی است که برخی از روشنفکران دارای تئوری هستند و در عین حال از قدرت مدیریت و برنامهریزی نیز برخوردار هستند. جریان اصلاحات همواره از دسته دوم برای انتخابات استفاده کرده است. با این وجود در انتخابات اخیر اغلب این افراد به دلیل موانع نظارتی موفق نشدهاند در انتخابات حضور پیدا کنند.
آیا اصلاحطلبان به دنبال این هستند تا ائتلاف سال94 بین اصلاحطلبان و اعتدالگرایان دوباره در انتخابات سال 98 شکل بگیرد یا اینکه تصمیم اصلاحطلبان در این زمینه دچار تغییر خواهد شد؟
هدف اصلی اصلاحطلبان در انتخابات سال 94 حذف تندروها در مجلس بود. دلیل این مساله نیز این بود که رویکردی که تندروها در مجلس در پیش گرفته بودند در راستای تحقق منافع ملی نبود. این درحالی بود که اغلب نیروهای توانمند جریان اصلاحات نیز به دلیل موانع نظارتی اجازه حضور در انتخابات را پیدا نکردند. در چنین شرایطی اصلاحطلبان در یک تصمیم صحیح در لیست انتخاباتی خود از اصولگرایان میانهرو استفاده کردند. از همان ابتدا نیز مشخص بود که نمیتوان از این افراد انتظار داشت که در راستای گفتمان و اهداف اصلاحطلبی حرکت کنند. برخی از این افراد به صورت رسمی در تشکلهای اصولگرا عضو بودند و از چهرههای محوری این تشکلها به شمار میرفتند. شرایط انتخابات سال 98 از بسیاری جهات با انتخابات سال94 متفاوت است. در انتخابات آینده هدف جریان اصلاحات حذف تندروها از مجلس نیست و به همین علت دلیلی برای ائتلاف با اصولگرایان معتدل نیز وجود ندارد. استراتژی جریان اصلاحات در انتخابات آینده ارائه یک لیست صددرصدی از اصلاحطلبان است که بتوانند در مجلس آینده تاثیرگذار باشند. در نتیجه حمایت از اصولگرایان معتدل در انتخابات آینده برای اصلاحطلبان یک اصل نیست. این در حالی است که در انتخابات سال 94 یک اصل بود. با این وجود اگر در برخی شهرستانها رقابت بین یک گزینه تندرو و معتدل وجود داشته باشد جریان اصلاحات به صورت موردی و استثنائی از گزینه میانهرو حمایت خواهد کرد. در نتیجه اگر حمایت اصلاحطلبان از اصولگرایان معتدل در سال 94 یک اصل بود در سال 98 یک استثنا خواهد بود.
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/250464/حمایت-اصلاحطلبان-از-اصولگرایان-معتدل-استثنا-و-غلط-بود
|